روز هایی که گذشت ...

ادم های نزدیک من میدانند من از گربه میترسم  اگه گربه اون ور خیابان باشه من از اون طرف میرم ... سال ۹۴ که گربه اومدم تو اتاقم انقدر گریه کردم جیغ زدم ..تنها بودم هنوز هم از اون دوز میترسم ... امشب تو اتاق بودم ..دراز کشیده بودم ...قبل خواب که سرش را از پنجره اورد تو اتاق جیغ زدم مادرم از خواب ب روز هایی که گذشت ......

نوشتن این پست صرفا نظر شخصی ام هست  اغلب ماها با خودمون عهد میبندیم که بخشی از کارمون را برای یک سری از افراد رایگان انجام بدهیم . اصل این کار واقعا وظیفه است ولی اینکه تشخیص بدی چه کسی واقعا سخته !! از اونجایی که شما من را خارج از وب نمیشناسید پس نوشتن این تجربه بحث ریا و ...ندارد  من چند روز هایی که گذشت ......

از 17 شهریور تا حالا ننوشتم ...رکود ننوشتن ام فکر کنم همین باشد 

حالم خوب بود ؟ خیر 

چیزی تغییر کرد ؟ در انتها خیر ..

ته تمام این روز هایی که نبودم 

مطمن شد من ادم بازنده ام هستم ..

حالا رسوب کرده تمام سالیان گذشته شده ام ..

به هر حال از خودم ممنونم که این سال گذشته را دوام اوردم ...

روز هایی که گذشت ......